کد مطلب:141832 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

شهادت شوذب
عصر روز عاشورا «عابس» كه از دیگر یاران وفادار امام است، شوذب را صدا زد و گفت: «ای شوذب! چه در خاطر داری تا آن را به انجام رسانی»؟

شوذب پاسخ داد: «چه می كنم؟! من همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبارزه می كنم تا كشته شوم».

عابس گفت: «همین گونه درباره تو گمان می بردم؛ اما اكنون، در برابر ابی عبدالله علیه السلام قرار بگیر تا امام تو را به شمار آورد، همان گونه كه غیر تو از یارانش را به شمارآورد؛ و تا این كه من تو را به حساب آورم ]و در اجر شهادت و فرستادنت به سوی میدان جنگ شریك باشم[. پس به درستی، اگر در این لحظه با من كسی غیر تو بود كه عزیز نزد من بود، او را پیش می فرستادم تا كه او را به حساب آورم، چرا كه امروز روزی است كه سزاوار است در آن، با تمام توان خود طلب اجر و پاداش كنیم. چون بعد از این روز دیگر


جای عمل نیست و تنها جای حساب است». [1] .

شوذب به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: «السلام علیك یا اباعبدالله و رحمة الله و بركاته؛ سلام بر شما ای اباعبدالله و رحمت و بركاتش بر شما نازل باد» و سپس از امام خداحافظی كرد، [2] و در برابر آن حضرت به دشمن حمله ور شد و به فیض شهادت نائل آمد. [3] .

شوذب چون دیگر یاران امام در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: «السلام علی شوذب مولی شاكر؛ درود بر شوذب، غلام شاكر». [4] .

درسی كه می توان گرفت: بیان عباس شایان توجه است؛ او با خیرخواهی بسیار شوذب را راهنمایی می كند تا او كاری كند كه لحظاتی وجودش در یاد و ذهن امام نقش بندد، و لحظاتی امام را به شمار آورد. این درخواست ناشی از بینش عمیق عرفانی و امام شناسی اوست؛ چرا كه امام «عین الله» است. در واقع او چشم بینای خداوند متعال است. اگر او به كسی از مهر و صفا نظر انداخت، بی تردید مشمول لطف رحمانی است. ای كاش! چنان بود كه همیشه شاهد عنایت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بودیم تا كه مصداق «(و ألقیت علیك محبة منی و لتصنع علی عینی)؛ [5] و من محبت خود را در دل تو انداخته و تو را در برابر چشمانم ساخته ام» باشیم. این جمله خطاب به موسای كلیم است.


[1] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 443 - 444.

[2] الارشاد، ج 2، ص 105.

[3] مقتل الحسين مقرم، ص 312.

[4] اقبال الاعمال، ج 3، ص 79 و 346.

[5] طه، آيه 39.